آرامش زندگیم
کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم... او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم... او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم... او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم... او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند... او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند... به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید! و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش...
نویسنده :
بهاره مامان الینا
9:35
گوشواره انداختن دختر خوشگلم
بالاخره مامان تصمیم گرفت گوشهای دختر خوشگلشو گوشواره بندازه صد البته اسرار خودت بی تاثیر نبود گلم روزدوشنبه 01/07/93 همراه با بابا ناصر رفتیم و گوشوهات رو سوراخ کردیم ...
نویسنده :
بهاره مامان الینا
11:25